️بهنام رضازاده، امدادگرِ ارومیهای اعزامی به بیروت
نمی شود ول کرد تا بمیرد…
این جملۀ «مقداد»، سرپرست دفاع مدنی «نبطیه» بود.
نبطیه در جنوب بیروت است.
در جنگ ۶۶ روزه تقریباً هر روز بمباران میشد. در یکی از بزرگترین بمبارانهایش، ۴۳۸ نفر شهید شدند و ۱۳۲۶ نفر مجروح.
فکرش را بکنید از زمان تمدن آشور، سنگهای بازار این شهر، درازایِ تاریخ و وقایع بیشمارش را دوام آورده بودند و روی هم بند شدهبودند. اما وقتی به انتهای سال ۲۰۲۴ رسیدهایم، درست در زمانیکه انسان بیشترین ادعایش، برای رسیدن به منتهای خردمندی و تمدن را دارد، بمب همه چیز را بهم می ریزد.
اسرائیل، بمبهایش را درست ریخته بود وسطِ بازارِ تاریخیِ نبطیه.
معادلات و گمان «خردمندی» و «کمال» در انسان، اینگونه نابود شدهبود.
مقداد گفت: زنگ زدند که در یکی از خانهها مجروحی هست که جانش در خطر است. بچهها با آمبولانس خودشان را سریع رساندند و راه افتادند. پهباد اسرائیلی همان ابتدای راه، رانندۀ آمبولانس را زد. حالا دو مجروح داشتیم و یک آمبولانس زمینگیر.
آمبولانس دیگری فرستادیم. این بار دو نفر سوار شدند تا اگر یکیشان گلوله بخورد، آن یکی بقیه را منتقل کند.
کمی بعد صدای انفجاری که همچنان بسیار نزدیک بود، بهمان فهماند که آمبولانس دوم هم نتوانسته مجروحها را برگرداند.
مقداد گفت: «نمیتوانم ول کنم تا بمیرد.»
این بار، سه نفر دیگر سوار آمبولانس سوم شدند و رفتند سراغ مجروحها؛
بالاخره توانستند برگردند و چرخِ در رفته و جای گلوله روی آمبولانسی که از دور داشت میرسید زودتر از هر چیز دیگری نمایان شد. آن مجروح را هم آورده بودند؛ اگرچه، ۳ نفر از کادر دفاع مدنی هم مجروح شده بودند و ۳ آمبولانس هم زمین گیر شده بود.
مقداد به همراهی دیگران، نگذاشته بود مجروح بمیرد. زنده مانده بود.
کاش مقداد آنجا هم بود. آنجا در ژنو.
حتماً به همۀ عقلا و فضلا و کله گندههای دنیا چیزی میگفت.
وقتی همگی جمع شده بودند و اعلام کرده بودند: «جنگ هم قانون دارد و نباید به آمبولانس شلیک کرد».
مقداد اگر آنجا بود میگفت: نگذارید بمیرد. نه فقط کمال و خردمندی انسان را. بلکه «انسانیت» را.
یک سال اخیر نشان داد که نه تنها تعریف انسان و انسانیت هم به جغرافیا وابسته است، بلکه اجرای قانونها همیشه بر حسب انتفاع و سودجویی است و جز حرف از عالمانی بیعمل نیست.