یادداشت 29 مهر 1401 - 2 سال پیش زمان تقریبی مطالعه: 2 دقیقه
کپی شد!
0

معتادان سرگردان در شهر!

سالن پر از جمعیتی عبوس، مضطرب و پریشان احوال که آماده‌اند با کوچکترین جرقه‌ای تا دلتان بخواهد به هم بد و بیراه بگویند که البته هم چند نفری گفتند و ماهم ناخواسته شنونده!

از آن سمت دور شدم و بغل دست خانم و آقای مسنی نشستم. دروغ چرا؛ از بوی عطر و دیدن لاک خوش‌رنگ ناخن‌هایش حالم بهتر شد. با حس خوبی محو تماشای ناخن‌هایش بودم که دستمالی از توی کیفش درآورد و اشک‌هایش را که همزمان با صدای قرآنی که از بلندگوی دادسرا پخش میشد، پاک کرد! من کجا بودم و او کجا!؟

شاید متوجه نگاهم شد؛ شروع کرد به شرح ماجرایی که پایشان را به دادسرا باز کرده بود.

“ما در تهران زندگی می‌کنیم، حرفه‌مان طلاسازی است. در خیابان مولوی ساختمانی ۳ طبقه‌ی مبله داریم که هرازگاهی اینجا هم می‌آییم.

ماهها بود به ارومیه نیامده بودیم، چند روز پیش همسایه‌‌ها باخبرمان کردند که روزانه ۱۵ نفر به خانه‌تان رفت‌و آمد دارند که سر وضع مناسبی هم ندارند!

خودمان را به خانه رساندیم اما خانه‌ای که دیگر خانه نبود! همه اسباب و اثاث‌ و هر آنچه از طلا، نقره و مروارید داشتیم به سرقت رفته بود.

مطلع شدیم ۱۵ نفر معتاد؛ مرد، زن و بچه ماههاست که در خانه ما زندگی می‌کنند و حتی به لباس‌هایمان هم رحم نکرده‌اند!

الان همه متواری شده‌اند و تنها ۲ نفر را با کمک کلانتری محل دستگیر کرده‌ایم؛ هرچند بی‌فایده‌است چون همه چیز را دود کرده‌اند و چیزی نخواهیم توانست از اینها بازپس بگیریم!”

حرفش تمام نشده بود که احضار شدند. خداحافظی کرد و رفت.

بعد از چند دقیقه دو نفر با سر و وضع نامناسب و لباس‌های ژولیده وارد دادسرا شدند. مامور کلانتری، دستانشان را به هم دستبند کرده بود. یکی آقا و یکی خانم! قدم‌هایشان به هم گره می‌خورد و تلوتلو خوران به زور حرکت می‌کردند. صورت‌ها لاغر و استخوانی و چشمانشان هم گویی چندشب خواب ندیده باشد، بزور باز بود!

با خودم گفتم حتما همان معتادان ساکن مولوی هستند. اما نه؛ قصه این‌ها سرپناه گرفتن در خانه باغی در روستای صدقه و سرقت ادوات کشاورزی از آنجا بود. صاحب باغ می‌گفت یک هفته کشیک داده‌اند تا گیرشان بیندازند….

اینها را که شنیدم سخنان فرمانده انتظامی استان در خصوص افزایش آمار سرقت‌های خرد برایم تداعی شد!

جمله‌ای که با تاکید گفت: در عرض یک هفته می‌توانیم همه معتادان را از سطح شهر جمع‌آوری کنیم اما کجا باید تحویل دهیم؟!

این عکس هم مربوط به اطراف همان دادسراست؛ سرگردانی همان معتادان متجاهری که معلوم نیست فردا قرار است پای کدام یک از ما را به دادسرا باز کنند!

مطالب مرتبط
  • نظراتی که حاوی حرف های رکیک و افترا باشد به هیچ عنوان پذیرفته نمیشوند
  • حتما با کیبورد فارسی اقدام به ارسال دیدگاه کنید فینگلیش به هیچ هنوان پذیرفته نمیشوند
  • ادب و احترام را در برخورد با دیگران رعایت فرمایید.
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *