دقیق یادمه اواسط آذر ۱۳۷۶ بود که دولت وقت (اصلاحات) برای برگزاری اجلاس سران کشورهای اسلامی تمام دانشگاههای پایتخت را تعطیل کرد و همه دانشجویان را اجبار به ترک خوابگاهها و بازگشت به شهرستان نمود. من که دانشجوی ترم سوم رشته ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی بودم و خوابگاهمان در مینی سیتی تهران بود روی برگشت به زادگاهم اشنویه نداشتم و مجبور شدم به مدت یک هفته در شهر بوکان مهمان و سربار منزل خالهام باشم!
دلیل این دربدری اما چیزی جز تراشیدن ریش و سبیل (برای اولین بار در سن ۲۰ سالگی) نبود چیزی که آن زمان در بخش بزرگی از جامعه من چندان پذیرفتنی نبود بالاخص تراشیدن سبیل!(بعبارتی داشتن سبیل از ارزشهای آن زمان برای جوانان و بزرگسالان بشمار میآمد)
اکنون بهمن ماه ۱۴۰۱ است و ۲۵ سال و اندی از آن روزگار گذشته است و کمتر ریش و سبیلی را میتوان دید که از خشم ریشتراش، ژیلت، موزر و…. در امان مانده باشد تا جاییکه رویکرد و انتظار جامعه در این باب کاملا متفاوت از دهه شصت و هفتاد شمسی است، میپرسید چرا؟
چند روزی است تصمیم گرفتهام کاری به کار ریش و سبیلم نداشته باشم،(اصلاح نکنم) بعبارتی پس از بیست و چندی سال خواستهام بدانم چقدر برف پیری بر شاخسار صورتم بنشسته است! (حق انتخاب فردی بر بدن)
اما چشمتان روز بد نبیند که هر روز در هرجاییکه هستم چه عروسی چه عزا، چه اداره چه دانشگاه، چه در جمع بستگان و چه دوستان باید فقط جواب یک سوال را بدهم:” چرا ریش و سبیلت را نمیزنی؟”
بعبارتی اکنون (۱۴۰۱) یک ارزش ۲۶ سال قبل تبدیل به ضد ارزش و یا حداقل جای سوال و تعجب کثیری از مردم ما شده!
البته شاید دلایل و عوامل مختلفی سبب چنین جبههگیری برخی از افراد در برابر بحث “ریش” بوده که مهمترینش شاید سوءاستفاده برخی از ریش برای کسب امتیاز و جایگاه و … بوده و مابقی عوامل هم به مصلحت به تیغ خودسانسوری گرفتار آید.
در ادامه اما نشان به آن نشان که در محیط اداری محل کار من نیز کم نبودند همکارانی که به شوخی یا جدی از من پرسیدهاند که “قراره پُست بگیری که چنین سبیل و ریش بههم زدهی؟”
و البته پاسخ من هم به صراحت چنین بوده:” در این شهر بخاطر ریش به کسی پست نمیدهند بلکه به “ریشه” افراد مینگرند و از آنجایی که من ریش دارم اما “ریشه” دلخواه و مدنظر آنها را ندارم؛ محروم از اینگونه حق و حقوقم”
نکته دیگر اینکه به کسی برنخورد این نوشتار؛ بیان یک واقعیت موجود است شاید صریح و مستقیم یا در قامت طنز! کمااینکه در جامعه ما کم نیستند بزرگوارانی که در مورد دموکراسی و حق انتخاب فردی، ساعتها میتوانند سخن بگویند اما عجیب است که این حق را در بحث داشتن یا نداشتن ریش و سبیل برای سایر شهروندان برسمیت نمیشناسند! در واقع خطای آنها ایدئولوژیک کردن ریش است غافل از اینکه مارکس و کاسترو و چگوارا و لنین و هورکهایمر و آدرنو و ای بسا بودا و کنفوسیوس و …. همه ریش داشتهاند و البته رابطهای بین ریش و ریشه آنها هنوز ثابت نشده است!