سید عمادالدین نسیمی، متخلص به «نسیمی» شاعر و متفكّر قرن هفتم هجری بود. عمادالدین نسیمی یكی از شعرا و عارفان برخاسته از مكتب حروفیه است.
سید عماد الدین نسیمی اصالتاً از ترکان آذربایجان بود و با اشعار تركی و فارسی و عربی خود نقش بسزایی در گسترش اندیشههای فضل الله نعیمی داشت. عشق او چنان بیپروا و بیپرده بود كه مخالفتهای فراوانی را میان قشریون مذهبی زمان خود بوجود آورد كه نهایتاً منجر به صدور فتوایی در به دار آویختن و كندن پوست او شد. اشعار نسیمی آمیخته به عشقی ناب، شهامت، ایثار و رُکگویی است.
آن چه از اشعارش بر میآید، این است كه وی در فلسفه، كلام، منطق، هیئت، نجوم، طب و ریاضی ید طولایی داشته است. اصطلاحات این علوم را در اشعار خود به كار برده است، سخن از خواص صور فلكی، ستارگان، تشریح اعضای بدن انسان، شاخصههای حساب و هندسه و بیان كیفیت خلقت كائنات و آرای گوناگون متصوّفه به ما اجازه میدهد كه او را خردمندی آگاه به علوم عصر خود بنامیم. در تذكرهها او را «عاشق غریب و عجیب، عالم كامل، فاضل محدّث، نكتهدان و عارف» نامیدهاند.
زادگاه:
برخی از علما او را متولد شهر تبریز، اورمیه، دیاربکر، بغداد و…میدانند.
مرحوم میرزا آقا قلیزاده از دانشمندان جمهوری آذربایجان با استناد به مزار «شاه خندان» برادر نسیمی در شهر« شاماخی»، همین شهر را محل تولد او میداند. دكتر حسین محمدزاده صدیق با تكیه بر كهنترین اسناد موجود، او را تبریزی میداند.
قدیمیترین سندی كه در باب مزار نسیمی به دست رسیده است، سیاحتنامهی اولیا چلبی است. او در فصل توصیف شهر حلب از «تكیهی شیخ نسیمی» سخن میراند و میگوید: «مردم روایت كنند كه نسیمی پس از كنده شدن پوست از تنش به این مكان آمد و قرآن تلاوت كرد و غیبش زد! مزار نسیمی اكنون در شهر حلب سوریه در محلهی فرفراه در مقابل حمام سلطان است.
سازمان بینالملی یونسكو به خاطر كوششهای وی در اشعار انسانی و صلح جهانی در سال ۱۹۷۳ این سال را سال نسیمی اعلام كرد.
نمونهای شعر:
منده سیغار ایكی جهان من بو جهانه سیغمازام
گؤوهر لامكان منم كُون و مكانه سیغمازام
(هر چند دو جهان در وجود من گنجیده، من در این دنیا جای نمگیرم
من گوهر لامكان هستم كه به كائنات و مكانها نمیگنجم)
بیت بالا نمونه بارزی از سبك عرفانی نسیمی و عقاید حروفیه است. در این بیت شاعر به دنیای مادی و متقابل آن یعنی جهان معنوی اشاره میكند و اینكه انسان حاصل از اتحاد این دو جهان است. بنابر این انسان از لحاظ روحانی از همان عنصر روحانی پروردگار خویش مایه دارد. لغت لامكان در اصطلاح عرفاً معنی خدای را دارد. بنا به اعتقادات نسیمی هرچند انسان قادر به درك پروردگار نیست ولی بایستی در شناخت او كوشش نماید. او شناخت نسبی را از طریق خودشناسی ممكن میداند.
در سال ۱۴۱۷ میلادی و در شهر شام بر سر پایبندی به عقایدش زنده زنده پوست بدنش كنده شده و سپس بدن مبارك این شاعر و فیلسوف آذربایجان تكه-تكه شده تا درس عبرتی برای شاگردان و همفكرانش شود.
نسیمی بعد از آشنایی با نعیمی تبریزی در سال 1386 میلادی به مكتب حروفیه و فلسفه ی وحدت ذات (فلسفه ی وحدت ذات اختلاف در نظر عرفان میان عارفان بزرگ است) روی آورد. بعد از آن به نسیمی تخلص كرد و تمامی اشعار بعد از آن با تخلص نسیمی سرود.
در سال 1394 فضل الله نعیمی به دست فرزند تیمور خان، میرانشاه كشته شد.بعد از مرگ نعیمی،نسیمی به وصیت وی، آذربایجان را به قصد تركیه ترك كرد. سپس تركیه را به قصد حلب سوریه ترك كرد به خاطر اشعار فلسفی و پیچیدهی نسیمی، بسیاری از حاكمان و روحانیان با وی به دشمنی برخاستند. و وی را مرتد از دین اسلام خواندند. از طرفی به خاطر حمایت از مردم مظلوم ، دشمن درجه ی یك فرزند تیمور خان گشت. و همچنین به خاطر اشعار ی كه در ستایش اهل بیت بود، برخی با وی به دشمنی برخاستند. به همین خاطر وی دشمن مشترك غارتگران مغول، مذهبی نماهای شیعه و تندروهای سنی گشت. به همین سبب بعد از حبس و شكنجه های فراوان در زندان حلب سوریه به طرز وحشتناكی زندگی را بدرود گفت.
در مورد مرگ وی نوشتهاند:
یكی از شاگردان جوان نسیمی در میدان حلب شعری از نسیمی می خواند.
سربازان حلب كه به دنبال نسیمی بودند، بعد ازشنیدن شعر جوان را دستگیر و وی را تحویل حكومت می دهند و در هنگام به دار آویختن جوان ، نسیمی خود را معرفی كرده و جوان را آزاد می كنند. دادگاهی تشریفاتی بر علیه نسیمی تشكیل می شود. ولی از آنجایی كه بزرگ مردی نسیمی بر همگان معلوم بود همگی از دادن رأی مرگ بر علیه نسیمی امتنا می ورزند.الا یك نفر به نام شهاب الدین بن هلال، دشمن خونین شیعیان، به تنهایی مسؤلیت اعدام نسیمی را به عهده می گیرد.وی نسیمی را به اتهام انا الحق گویی خارج از دین می خواند. و وی را مرتد و نجس می خواند. تا جایی كه حكم قطع عضو تماس گیرنده با نسیمی را صادر می كند.در هنگام اجرای حكم دادگاه(زنده زنده پوست نسیمی را می كنند و دست و پاهایش را قطع می كنند) خون زیادی از شاعر می رود و یكی از زاهدان به طعنه می گوید: “تو كه آنقدر اناالحق می گویی پس نباید از مرگ هراسی داشته باشی! پس چرا این گونه از ترس رخت زرد شده.
نسیمی بالفور جواب می دهد:
آندم كه اجل موكل مرد شود
آهم چو دم سحر گهی سرد شود
خورشید كه پر دل تر از آن چیزی نیست
در وقت فرو شدن رخش زرد شود
از قضا به هنگام پوست كندن شاعر، قطره ای از خون وی به انگشت حكم دهنده كه در محل اجرای حكم حاظر بود، می چكد. مردم كه به دنبال چنین فرصتی برای رسوایی بن هلال می گشتند. همگی خواستار قصع انگشت حكم دهنده می شوند. ولی وی با بی شرمی می گوید:
من این سخن را به عنوان مثال زدم.
نسیمی با آن حال دگرگون می گوید:
زاهیدین بیر بارماغین كسسن دؤنر حقدن کئچر
گؤر بو میسكین عاشیقی سرپا سویارلار، آغلاماز!
ترجمه:
زاهد از بهر یك انگشت ز حق روی گردانید
پوست گیرند ز عاشق بنگر باكم نیست
و بدین ترتیب نسیمی در سال 1417 میلادی به شهادت رسید. آرامگاه او هم اكنون در حلب زیارتگاه زائران است. بر روی سنگ مزار او چنین نوشته اند:
یوزولدون دؤنمدین مردانلیکدن
خدایه بیله دیر حب صمیمی
كثافتدن چیخیب اولدون به حقه
گلستان الهی نین نسیمی
ترجمه:
بریده بریده شدی و از مردانگی روی بر نگرداندی
خدایا این چنین است عاشق بودن
از دنیای كثیف بیرون شدی و به سوی حق شدی
نسیم گلستان الهی
نسیمی به سه زبان عربی، فارسی و تركی آثار گرانبهایی به جای گذاشت. متأسفانه دیوان عربی وی گم شده است. (احتمالاً به دلیل اشعاری در مدح اهل بیت(ع)، این دیوان پس از مرگ وی در همان زمان ها از بین رفته است (دیوان فارسی وی نیز ناقص است. دیوان كامل تركی وی برای اولین بار به تصحیح پروفسور صدیق در سال جاری به چاپ رسید.با همه ی ستمی كه در طول زندگانی بر وی شد. شعری با مضمون شكایت در آثار وی نمی توان یافت. تمامی اشاعر او در تبلیغ فلسفه ی وحدت ذات،حروفیه (حروفیه مكتبی است كه مؤسس آن نعیمی بود. كه خود اختلاف در فلسفه و عرفان است) و عرفان است.
شعر منده سیغار ایکی جهان:
تهیه و تنظیم: حسین واحدی – روزنامهنگار